همه ما در بيشتر اوقات زندگي در حال فکر کردن هستيم؛ اما اين فکر کردن به چه معناست. در حقيقت فکر کردن يعني سؤالاتي که از خودمان ميپرسيم و خودمان به آنها پاسخ ميدهيم است. اکثر اوقات ما در حال پرسيدن سؤالاتي هستيم که از طريق درون از خودمان ميپرسيم و از طريق درونمان هم به آنها پاسخ ميدهيم. مثلاً وقتي من ميگويم فکر کردن چيزي جز سؤال کردن و جواب دادن نيست. بعضيها ميگويند درست است يا بعضيها هم بگويند اشتباه است يا بعضيها هم بگويند نميدانم. در اينجا هر فرد بسته به نوع تفکر خود اين سؤال را پاسخ ميدهد.
تحقيقات نشان داده است در ذهن انسان روزانه تقريباً 60 هزار رشته فکري ميگذرد؛ و مهمتر از آن اينکه حدود 95 درصد اين افکار، افکاري بودهاند که در روزهاي قبل هم تکرار شدهاند. دليل تکراري افکار اين است که يک سري سؤالات را بهصورت عادت در ذهن خود ايجاد کردهايم. مثلاً چرا اين دردسرها هميشه براي من رخ ميدهد؟ چرا من بدشانس هستم؟ و … . در نتيجهي سؤالاتي که از خودمان ميپرسيم همان نتايج را هم دريافت ميکنيم. در اکثر مواقع انسانها سؤالات منفي را بيشتر از خودشان ميپرسند. در مواقعي هم سؤالات را به صورت منفي از خودشان ميپرسند مانند وقتي که به خودتان ميگوييد چرا وزنم کم نميشود؟ بجاي گفتن: چطور وزنم را کم کنم؟
در واقع مغز ما به صورت يک کامپيوتر عمل ميکند و وقتي سؤالي را از آن ميپرسيم سريع به دنبال جستجو کردن و پيدا کردن يک جواب است. زماني که ميگوييد چرا وزنم کم نميشود؟ مغز شما پاسخ ميدهد چون که تو مثل يک گاو غذا ميخوري و خيلي راحت پاسخ را ميدهد و سؤال را ميبندد. حال اگر بپرسيد چطور وزنم را کم کنم؟ مغز پاسخ ميدهد خوب رژيم بگير. حال اگر بپرسيد چگونه وزنم را کم کنم و لذت هم ببرم؟ مغز شما پاسخ ميدهد تو قبلاً خيلي خوب بسکتبال بازي ميکردي و چه خوبه دوباره به سراغ بسکتبال بري. کمکم ميبينيد شما با بسکتبال بازي کردن و لذت بردن داريد به صورت خيلي فوقالعادهاي وزنتان را کم ميکنيد. در حقيقت نوع سؤالاتي که از خودمان ميپرسيد مشخص ميکند چه جوابهايي را دريافت کنيد. کيفيت سؤالاتي که روزانه از خود ميپرسيد نقش بسيار مهمي در رشد و موفقيت شما دارند.
پرسيدن سؤال در شرايط اطمينان
هر سؤالي که از خودتان ميپرسيد جوابي دارد. پس اطمينان داشته باشيد که تمام سؤالاتي که از خودتان ميپرسيد يک جواب را به همراه دارند. از شما ميخواهم که اطمينان داشته باشيد؛ ميتوانيد جواب سؤال خودتان را به دست آوريد. اين اطمينان به شما کمک ميکند که راحت جواب سؤالاتتان را پيدا کنيد. اگر سؤال بهتري بپرسيد جواب بهتري ميگيريد. سؤالات بلافاصله چيزي که به آن توجه ميکنيد را عوض ميکنند فقط مهم اين است که اطمينان داشته باشيد به جواب خود خواهيد رسيد.
مغز ما چگونه به سوال های ما پاسخ ميدهد؟
براي اينکه بهتر درک کنيم چگونه به جواب سؤالات خود ميرسيم بايد توجه داشته باشيم مغز از طريق جلبتوجه شما جواب سؤال شما را پاسخ ميدهد؛ مانند زماني که در بازار خريد ميکنيد و ميبينيد نوشته شده فروش پسته تازهي رفسنجان و بعد يکدفعه ياد شما ميآيد که آن خورشت معروف ايراني که در جدول مجله که آخرش «ان» بود فسنجان بود. درست است هيچ ربطي بين اينها وجود ندارد. اما مغز ارتباطي ايجاد ميکند که ما جواب سؤال خودمان را پيدا کنيم. چرا که ذهن شما درگير بود که جواب را کامل کند. زماني که در شغل سوپر پروتئين ورشکست شدم و تمام سرمايهام را از دست دادم فقط يک سؤال ميپرسيدم و آن اين بود که چطور دو برابر پولم را دوباره به دست بياورم و اين سؤال مدتها سؤال ذهني من شده بود. تا يک روز به صورت خيلي اتفاقي يکي از دوستان قديميام که مشاور املاک داشت را ديدم. با او شروع به حال و احوالپرسي کردم و بعد از کمي صحبت به من گفت راستي يک زمين تفکيک کردهايم و اگر خواستي بيا يک قطعه زمين براي خودت بردار با شرايط خوب بهت ميفروشم. من توي ذهن خودم گفتم اين هم چقدر دلش خوشه، من تو کارم ورشکست شدم و الآن بايد بدهيهاي طلبکاران را پرداخت کنم. بعد ميگويد بيا زمين بخر. خلاصه من گفتم حالا ببينم چه ميشود و خداحافظي کردم و رفتم. شب در خانه وقتيکه داشتم شام ميخوردم يک دفعه به ذهنم خورد چه خوبه من برم و صحبت کنم و از زمينهاي اين دوستم بفروشم و کميسيون دريافت کنم.
روز بعد وقتيکه رفتم و صحبت کردم دوستم خيلي خوشحال شد و با روي باز پذيرفت و حتي حاضر شد مبلغ بسيار خوبي در ازاي فروش هر قطعه زمين به من پرداخت کند. من شروع به اين کار کردم و طي مدت کمتر از يک ماه موفق به فروش 16 قطعه زمين شدم و در ازاي فروش آنها سود بسيار خوبي به دست آوردم. حتي بعدها با ادامه دادن اين کار چندين برابر پولي که در کار قبليام از دست داده بودم را به دست بياورم.
اين معجزهاي نبود که فقط براي من رخ داد. اگر شما هم براي مدتزماني سؤال ذهنيتان اين باشد که چطور فروشم را دو برابر کنم ميبينيد به صورت خيلي اتفاقي در يک سمينار با فردي آشنا ميشويد که يک شرکت صادرات و واردات دارد و يک دفعه به ذهن شما ميرسد که چه بهتر است تا در مورد محصولم با اين فرد صحبت ميکنم. حتي بعدها متعجب ميشويد که چطور شد اين فرد در اين سمينار در کنار من نشست و من با او آشنا شدم. همينطور که ميبينيد شگفتآور است. اينها همه قدرت سؤال پرسيدنها درست است .
چگونه با قدرت سوال ذهنمان را هدایت کنیم؟
هميشه از خودتان سؤالات درست بپرسيد. اگر ميخواهيد زندگي شادي داشته باشيد از اين قدرت استفاده کنيد و به صورت آگاهانه سؤالاتي را از خودتان بپرسيد که شما را در راه رسيدن به خواستههايتان همراهي کند. مغز انسان به دنبال اين است که جواب سؤالاتي که از آن پرسيده ميشود را پيدا کند. سؤال قدرت درگير کردن و مجذوب کردن ذهن انسان را دارد. همچنين سؤال پرسيدن قدرت اين را دارد که طرز تفکر انسانها را تغيير دهد.
در واقع اگر در سؤالاتي که هميشه از خود ميپرسيد تغيير کوچکي انجام دهيد؛ ميبينيد که تغييري اساسي در زندگي شما ايجاد ميشود. مثلاً بجاي اينکه بپرسيد چرا اين اتفاق بد برايم رخ داد؟ سؤال کنيد: من چطور ميتوانم از اين اتفاق به نفع خودم استفاده کنم؟ همين تغيير کوچک در سؤال موجب تغييرات بزرگي ميشود. خيلي از مردم وقتي در شرايط و اوضاع نامناسب مانند ورشکستي، بدهي بالا آوردن يا يک شرايط عاطفي نامناسب گير ميکنند. سعي ميکنند بفهمند چه شده که اوضاع تا اين حد خراب شده است. در صورتي که ميبايستي در اين شرايط شروع به پرسيدن سؤالات جادويي کنند. سؤالاتي مانند:
– چگونه ميتوانم راهي پيدا کنم تا ….؟
– چگونه ميتوانم تا آخر امسال فروشم را دو برابر کنم؟
– چگونه ميتوانم رابطهام با …. بهتر کنم؟
وقتي که انسانها به صورت آگاهانه، شروع به سؤال پرسيدن دربارهي يک موضوعي ميکنند. مغز انسان بهطور خودبهخود شروع به پيدا کردن راهحلهايي براي پاسخ به آن سؤال ميکند. حتي زمانهايي که شما آگاه به آن سؤال نيستيد مغز در پس ذهنتان به دنبال پيدا کردن راهحلهاي مناسب است.
نمونهاي از سؤالاتي که شما را در شرايط بد به دردسرهاي بدتر مياندازد عبارتاند از:
ايراد من کجاست؟
وقتي هميشه در خودتان به دنبال پاسخ دادن به اين سؤال هستيد. ذهن شما به دنبال پيدا کردن ايرادها و نقاط ضعف شما ميگردد. در نتيجه ايرادات و نقاط ضعف شما را گسترش ميدهد. باعث ميشود اعتمادبهنفس و حس ارزشمندي خودتان را از دست بدهيد.
چرا هميشه براي من مشکل ايجاد ميشود؟
ذهن انسان در پاسخ به اين سؤال توجه خودش را به مشکلات معطوف ميکند در نتيجه مشکلات گسترش پيدا ميکنند.
نمونههاي ديگري از سؤالات مخرب:
- چرا نتوانستم اين کار را خوب انجام بدهم؟
- چرا دوباره اخراج شدم؟
- چرا باز هم ورشکست شدم؟
- چرا اين رابطه هم مثل رابطه قبلي نامناسب بود؟
- و …