اهرم رنج و لذت چيست؟
هيچ يک از کارهاي انسان اتفاقي نيست. انسان براي تمام کارهايي که انجام ميدهد دليلي دارد که امکان دارد آن دليل براي ما مشخص باشد يا نباشد. بيترديد نيرويي در پس هر يک از رفتارهاي ما وجود دارد که موجب ميشود بعضي رفتارها را انجام دهيم و بعضي از رفتارها را انجام ندهيم. در واقع اين نيرو بر تمام رفتارهاي ما مسلط است. ما روزانه هر رفتاري که انجام ميدهيم بر اساس دو محرک است؛ يعني رفتارهاي ما بر اساس اجتناب از يک رنج و رسيدن به يک لذت است؛ که اين نيرو را اهرم رنج و لذت ميناميم.
آنتوني رابينز ميگويد: «راز موفقيت اين است که بدانيد چگونه از اهرم رنج و لذت استفاده کنيد و نگذاريد اين اهرم شما را در اختيار بگيرد. اگر شما از اين اهرم استفاده کنيد بر زندگي مسلط ميشويد، در غير اين صورت فشارهاي زندگي بر شما مسلط ميشوند.».
يکي از دلايل عدم موفقيت بعضي از افراد اين است که؛ جاي اهرم رنج و لذت در ذهنشان نادرست است؛ يعني رفتارهاي ناکارآمد و مضر برايشان لذتبخش و رفتارهاي سازنده و مفيد برايشان رنجآور است. براي همين سيستم عصبي آنها اين اجازه را نميدهد تا کارهايي که به سودشان است را انجام دهند.
براي مثال فردي که سيگار ميکشد در واقع از اين عمل لذت ميبرد. و تا زماني که لذت ميبرد نميتواند آن رفتار را تغيير دهد؛ اما همين که يک رنج بزرگ از سيگار کشيدن در فرد شکل بگيرد. ديگر سيگار را ترک ميکند؛ مانند زماني که اين فرد سيگاري سکته ميکند و دکتر به او ميگويد اگر يک سيگار ديگر بکشيد قطعاً ميميري. آن زمان است که ميبينيم همين فرد چگونه سريع سيگار را کنار ميگذارد. چون که رنج بزرگي از سيگار کشيدن براي فرد ايجاد شده است.
چرا با وجود رنج باز هم تغيير نميکنيم؟
اما شايد با خود بگوييد من افرادي را ميشناسم که از شرايط موجود خود رنج ميبرند. اما هيچ تغييري در زندگي انجام نميدهند. شايد اين داستان را شنيده باشيد؛ که روزي مردي از مسيري ميگذشت که صداي زوزهي سگي توجه او را به خودش جلب کرد. اين صداي زوزه آنقدر سوزناک بود که مرد را وادار کرد که در پي صدا برود و آن را پيدا کند تا ببينيد چه شده که اين سگ اينطور زوزه ميکشد. صدا را دنبال کرد تا به خانهاي رسيد که آن صدا از آنجا ميآمد. محکم شروع به در زدن کرد. صاحبخانه با تعجب در را باز کرد و پرسيد چرا اينقدر محکم در ميزنيد؟ آن مرد گفت اين صداي زوزهي سگ از خانهي شماست. صاحبخانه گفت: بله، چطور؟ مرد گفت: براي سگ اتفاقي افتاده است که اينطور سوزناک زوزه ميکشد. صاحبخانه پاسخ داد: نه مشکلي پيش نيامده. اين سگ بر روي صندلي خوابيده است که يک ميخ از آن بيرون زده و هر بار که جابجا ميشود اين ميخ به بدنش فرو ميرود. به خاطر همين دردش ميگيرد و زوزه ميکشد. مرد با تعجب پرسيد پس چرا جايش را تغيير نميدهد؟ صاحبخانه پاسخ داد به خاطر اينکه هنوز آنقدر زياد دردش نيامده که جايش را تغيير دهد. بخاطر همين به اين درد عادت کرده است.
اين داستان تمثيلي بود از زندگي روزمره خيلي از انسانها. افرادي که از شرايط موجود خود شاکي هستند. اما هيچ اقدامي انجام نميدهند و همان شرايط موجود خودشان را ادامه ميدهند. آنها از شرايط موجود ناراضي هستند. حتي رنج هم ميبرند اما باز هم ادامه ميدهند.
تمام چيزهايي که در زندگي ميخواهيم، براي ما لذت بخش هستند. اما متأسفانه ما اطمينان نداريم که آيا ميتوانيم به آنها برسيم يا نه! در حقيقت جايي که قرار داريم احساس زياد خوبي نداريم اما با اون احساس راحتي ميکنيم. وقتي که با درد به احساس راحتي برسيم با اينکه برايمان دردناک است؛ اما زياد اذيتمان نميکند. يعني تمايل داريم همان شرايط دردآور را تحمل کنيم تا اينکه بخواهيم شرايط را تغيير دهيم.
اهرم رنج و لذت و کسب ثروت
اگر ميخواهيد ثروتمند شويد؛ بايد برنامهاي قوي براساس اهرم رنج و لذت در ذهن خود ايجاد کنيد؛ يعني ميبايستي ثروتمند شدن را در ذهن خودت برابر با لذت، و فقر را در ذهن خود با رنج مرتبط کنيد. دليل اينکه افراد با وجود تلاش زياد و احساس نياز شديد به پول ثروتمند نميشوند؛ اين است که در لايههاي زيرين ناخودآگاه آنها باورهايي وجود دارد که بر طبق اين باورها، ثروتمند شدن به طريقي به رنج مرتبط شده است. لذا اين برنامهي قوي ذهني؛ تمام تلاشهاي آنها را خنثي ميکند و مانع از ثروتمند شدنشان ميشود. اهرم رنج و لذت مانند يک چاقوي دو لبه عمل ميکند. همانگونه که ميتواند باعث رشد و پيشرفت شود. همانگونه هم ميتواند ما را محدود کند و مانع رشد شود.
اهرم رنج و لذت و ايجاد انگيزه
گفتيم که تمام رفتارهاي ما يا به خاطر فرار از يک رنج يا شوق رسيدن به يک لذت است. براي مثال شايد خيلي از افراد ثروتمند را ديده باشيد که از زيرخط فقر شروع کردهاند اما اکنون ثروتمندان بزرگي شدهاند. چه نيرويي اين افراد را هدايت کرده است که اينگونه رشد کنند؟ شايد اين شخص يک روز مادر مريضش را ميبيند که به خاطر نداشتن پول کافي براي درمان دارد در يک بيماري رنج ميبرد. و اين رنج آنقدر براي اين شخص ناراحتکننده است؛ که تصميم ميگيرد ثروتمند شود. اين تصوير ناراحتکننده از بيماري مادر چنان انگيزهاي در اين فرد ايجاد ميکند که فرد را وادار ميکند ثروتمند شود. معمولاً رنج فراوان انگيزهي بيشتري براي تغيير يک شرايط ايجاد ميکند.
مقالات توصیه شده :
2 پاسخ
ممنون از سایت و مطالب مفیدتون
متشکریم از توجه شما. شاد و پیروز باشید.